سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلگیر و خسته و فلان و چنان فعلا بسه:)

بزاریم اینا رو موقعی و سنگ لحد رو گذاشتن

(منتهی با تابوتی ک روش ی پرچم س رنگه :)

فعلا کار بسیاره.

راستی کف خیابونو خوندید؟نخوندید بخونید :)

از اقای محمدرضا حدادپور جهرمی






تاریخ : پنج شنبه 96/10/28 | 11:33 عصر | نویسنده : یاس کبود | نظرات ()

سلام آقا محمد

میدونم حالت خیلی خوبه پس حالتو نمیپرسم.

دیگه شب جمعست و ....التماس دعا.

راستش رو بخوای هنوز 24 ساعتم نمیگذره ک شناختمت!

اصلا نمیدونم چی شد.

ولی ی شک افتاده تو دلم.

ک من ب این دلیل دارم چنین کاری میکنم و یا ....

میدونم اول شهید ی شخص رو انتخاب میکنه.

من منظورم خودمم.لایقشم؟

اقا محمد!دیدی شهادتت با حسین ی روزه تولداتونم دو روز تفاوتشه.

اقا محمد!ازت نشون دیدم.مبخوای بگم؟ پر یاس.چشم خدا.استراحت بعد شهادت.ولی یکی دیگه موند.یاس موند.به کبودیش موند.بهم ی نشون میدی...ی نشون ب نشون بی نشونا....بهم بده...تا بدونم اومدی ک خداییم کنی...بدونم ک لایقم...اقا محمد!فاطمیه نزدیکه.... 

اقا محمد! به نشان محاسن به خون سر خضاب شده.به نشان یاس کبود.به نشان عطر یاس چشمان و به نشان بینشانی.یه نشان بهم بده.

والسلام.

راستی 

یادت بودم.یادم باش.






تاریخ : پنج شنبه 96/10/28 | 7:10 عصر | نویسنده : یاس کبود | نظرات ()

سلام.

میخواستم از علی هواک بگم.

تیکه کلام حسامه...

امروز دقیقا داشتم میگفتم حسام اعجوبه هست ب قول یکی!

خیلی ایمان قوی میخواد ک یکی مثل حسام باشی...

یکی مثل حسام که وسط داعشی ها تک و تنها مونده.

خدارو شکر زیر بار زور هم ک نمیره اصلا و ابدا.(یادم باشه داستانشو بگم .ادم دلش خنک میکشه شدید بس ک این حسام قشنگ حرص داعشی ها رو در میاره :)

میدونید.شاید بهتون ثابت شده باشه.شاید نه.

ولی همه ما داریم تو فیلم خدا بازی میکنیم.

اسمش اینه ک ما تصمیم میگیریم فلان کار رو انجام بدیم.

اما در اصل اینطور نیست.

اگه ما یه بنده خدا هستیم.خدا،خدای میلیارد ها انسان و بینهایت موجود زنده هست.

هوای همشونم داره.از اون مورچه ایی ک روزی میخوره تا....

روزی صدبار ب خودم اعتراف میکنم.ایمان من واقعا در برابر حسام هیچه...

حسام،عزیز دردونه مادره...حضرت زهرا سلام الله علیها:(

حالا میخوام حرف حسام رو نقل کنم

حسام خیلی بیشتر از چیزی ک بتونید حتی تصورش رو کنید بلا سرش اومده.روحی و روانی و جسمی...26 سالش بیشتر نیست...ولی عجیب روحش بزرگه...عزیز ترین رفیقش با یکسری جریانات عجیب ک اگه شد مفصل میگم رو پاش شهید شده...اسارت داعش...تهدید ب مرگ...(اخ ک چقددددر من دلم خنک شد سر جریان اعدام حسام با تبر...ک حسام اعتراض میکنه بزنید دیگه.چقدر لفتش میدید:)....

همه چیزو گفتم غیر چیزی ک میخواستم بگم :/

همیشه میگه علی هواک...

به خدا میگه...

یعنی خدایا هر چی تو بخوای...

وقتی میگه اینو...

واقعا پای حرفش هست.

علی هواک.یعنی حرف و دعا و خواهش من نه.

یعنی خدا من و زندگیم دست تو...

این یعنی اوج ایمان ب نظرم.

خیلی سخته...

خیلی..

خیلی ایمان قوی میخواد 

که خیلی جاها به خاطر خیلی ها از خودت بگذری....

دقیقا یعنی علی هواک.

شاید حسام خیلی جاها ب ظاهر خودش تصمیم گرفت.

مثلا خودش خواست پیش هادی زخمی بمونه که منجر ب اسارت و اینهمه سختیش شد.

میتونست هادی نیمه جون رو بزاره و برگرده...اما برنگشت...چون علی هواک..چون داشت صفات خدایی رو میگرفت....چون از خودش گذشت ....و عجیب سخته....

حسام خوب بلده چطور با خدا عشق بازی کنه...

دعاش کنید به شهادت برسه به بهترین مکان و زمان....

پ.ن:میگم چقدر تاحالا واسه خدا از خودمون گذشتیم؟






تاریخ : چهارشنبه 96/10/27 | 3:3 عصر | نویسنده : یاس کبود | نظرات ()

بسم الله

سلام.

چطوری؟

این روزا گیج گیج گیجم.بس ک اتفاقات مختلفی داره میوفته ک اصلا نمیفهمم چی ب چیه.فقط توکلت علی الله...

داشتم فکر میکردم ب وصیت نامه نوشتن.

چیز سختیه ها....

داشتم فکر میکردم چی میبایست بنویسم اگه خواستم وصیت بنویسم.

و داشتم ب این فکر میکردم ک بعد مرگم در موردم چطور صحبت میکنن بقیه.روی اعمال و گفتار خودم توجه بیشتری نشون میدادم...مسلما یکیش اینه ک 24 ساعته سرش تو گوشی بوده  :/

ی مستند داشتم میخوندم.خیلی بهم برخورد....برخورد ک نشستم و هیچکاری نمیکنم.برخورد ک اینقدر مظلومانه....

بیخیالش....

حب علی تقاصش اینه ....

دلم خوشه اقام میبینه...

بالا سدم میاد میشینه....

یا علی علیه السلام زهرا سلام الله علیها.... 

پ.ن: ی بنده خدایی اینقدر دعوام کرد ک دیگه کامل مینویسم اسم معصومان رو :) 

خدایا حفظش کن و به آرزوش برسونش.

علی هواک.

راستی جریان علی هواک رو گفتم؟ یادم باشه مفصل بگم ک این روزا عجیب کاربرد داره

التماس دعا






تاریخ : چهارشنبه 96/10/27 | 5:11 صبح | نویسنده : یاس کبود | نظرات ()

دلم شده پر از گناه وای از دلم...خسته شدم وای از دلم....خسته شدم وای از دلم....

حسین جان....سلام.

میدونم ک حالت خوبه....

امروز سالگرد شهادت محمدجواد رو داشتیم.

خیلی خیلی خوب بود.....

کاش میشد گلزار بمونم....

خیلی دلم تنگه....انگار ن انگار یکی دو ساعت پیش اونجا بودم.

وقتی برگشتم....خبر از بین رفتن یکی از استادام رو شنیدم....

تا حالا معلمم نبوده...ولی خیلی دلم سوخت وقتی شنیدم.

اخرین بار همین یکی دو ماه پیش سر امتحان دیدمش.

کلی بهمون کمک کرد سر سوالای خیلی سخت زبان.

کلی یواشکی جوابای سوالا رو بهمون تقلب رسوند.

و چقدر اونروز خندیدیم.و معلممون چقدر تهدید کرد قبولتون نمیکنم.

امروز ک شنیدم تصادف کرده....هنگ کردم.....

ادم وقتی عمق جمله اگه شهید نشی میمیری رو درک میکنه ک در معرض مرگ قرار بگیره...ولی اگه قراره بمیریم تا تازه بخواهیم بفهمیم چطور شهید شیم ک نمیشه...هنر شهید همینه دیگه....ندیده خریدار میشه

 

 






تاریخ : پنج شنبه 96/10/21 | 10:57 عصر | نویسنده : یاس کبود | نظرات ()
.: Weblog Themes By BlackSkin :.