سلام.
ببین من نمیدونم چطوراومدی توی زندگیم و یهو چطور دل بردی!
من میگم ب حضرت زهرا خیلی ارادت داشتی حالا ببین.
دیگه اینقدر اینجوری و عطر یاس و چشمات و لبخندت.
دیگه نماز شب و چشم و نماز اول وقتت.
دیگه استراحت بعد شهادت و خوش اخلاقی زبانزدت....
میخوای بازم برات بگم؟دلیل زیاد دارم قبل همشو برات ردیف کردم
منتهی چیزی ک میمونه تویی!
میدونی چشمات....
پس به نشونی محاسن ب خون سر خضاب شده...
تو چی میخوای بگی...
اینو نمیفهمم...
شهادت و حرفای یکسان....
برام بگو...
تا بفهمم
تاریخ : جمعه 96/10/29 | 8:8 صبح | نویسنده : یاس کبود | نظرات ()