سلام اقا محمد...
محمد.دیدی...دیدی گفتم.
من ک میدونستم هم مادرت هم تو به حضرت زهرا ارادت دارید.
مادرت ک سیده.
میگفت تو حتی موقع شهادتت سربند یازهرا سلام الله علیها داشتی...
من ک میدونستم ...مطمئن بودم محمد.هم از چشمات...هم از نحوه شهادتت.هم از لبخندت!
هم از حرفات!
هم از دلبری کردنت.
همونطور ک دل خدا رو بردی...
اره محمد...
میدونستم...
محمد ...
ب نشونی محاسن ب خون سر خضاب شده.
بهم بفهمون چی میخوای بگی...
بهم بفهمون ...
محمد ...خیلی دلم میخواد عکستو ببینم.خیلی...خیلی ...
اون عکس مخصوصه رو .....
تو رو خدا ی کاریش کن دیگه...
داداشی....
داداش....
سلام!
دلم بین الحرمین میخواد!
از اون سفر های تک و تنهایی ک کسی مزاحم دلت نیست.
ک تو بین الحرمین تویی و کسی نمیشناستت!
دلم بین الحرمین و بارون میخواد!
دلم میخواد بشینم ی گوشه.کسی نشناستم...
تصور کن الان رو ب روی گنبد اربابی.
تصور کن ک زائر شدی و کربلا مهمونی.
تصور کن همین ک تو چشمات نم نم بارونه
تصور کن ک یکدفعه ببینی زیر بارونی
چه حالی میده اون لحظه زیارت....
چه حالی میده وقتی ک چشماتو
میبندی و فقط محو حسینی
چ حالی میده وقتی ک یه لحظه
میبینی توی
بین الحرمینی ....
دلم میخواد بشینم.زار بزنم.گریه کنم ب حال دل خودم.
ب اینکه جا موندم.
به اینکه دل میشکنم...
به اینکه ادم نیستم.
دلم کربلا میخواد....
آقا! پناهم باش...!
به غیر از تو برا من تکیه گاهی نیست...حسین جانم....
.
.
دلم میخواد گریه کنم بگم اقا...ببین جا موندم...از همه کس...از همه چیز....از همشون ...
اقا جون خیلیا میان اینجا ازت برات و اجازه ی....
منم میخوام اقا....
اقا....منم میخوام....
اقا دلم از مردم این شهر گرفته...
دلم از خودم خیلی گرفته...
اقا...امیدم ب توهه....ناامیدم نکن...
شبایی ک هوایی میشم.
خودم رو تو حرم میبینم...
و...
سلام.
ببین من نمیدونم چطوراومدی توی زندگیم و یهو چطور دل بردی!
من میگم ب حضرت زهرا خیلی ارادت داشتی حالا ببین.
دیگه اینقدر اینجوری و عطر یاس و چشمات و لبخندت.
دیگه نماز شب و چشم و نماز اول وقتت.
دیگه استراحت بعد شهادت و خوش اخلاقی زبانزدت....
میخوای بازم برات بگم؟دلیل زیاد دارم قبل همشو برات ردیف کردم
منتهی چیزی ک میمونه تویی!
میدونی چشمات....
پس به نشونی محاسن ب خون سر خضاب شده...
تو چی میخوای بگی...
اینو نمیفهمم...
شهادت و حرفای یکسان....
برام بگو...
تا بفهمم