بسم الله

دلم میخاد بنویسم...

خیلی بنوبسم...

ولی نمیدونم چی رو باید بنوبسم...

از چی و از کی...

از کدوم فکر و کدوم حقیقت...

چی میشه ک یه انسان اونقدر به پوچی میرسه ک 

میخواد خودکشی کنه...

چی میشه که یه انسان از خداش نا امید میشه.

مقصر کیه؟

منم؟خودشه؟جامعه؟تک تک ما؟

کی مقصر خودکشی هر فرده....

موضوع بهتر پیدا نکردم؟

بزار یکم به خودم نصیحت کنم...

یادته...

حسام میگفت:

شیعه خیلی غریبه...خیلی کار داریم...

هی‌....

دلم شلمچه میخواد...خداکنه لغو نشه‌...

اگه بطلبن انشاءالله  پس فردا راهی ام :)

چه حس خوبی...

امید در نهایت خستگی..

اینقدر ذهنم پر دغدغه هست که دارم پرت وپلا مینوسم...

فقط خستم 

شدید...

داداش حسین.محمد رضا‌.محمدجوادم...شب بخیر..دوستون دارم داداشای گلم

و فردا تولدم...کلی حرف دارم واسه گفتن...